به گزارش اکونا پرس،

من هیچ گاه از نزدیک پای صحبت بطحایی ننشسته بودم. به نظرم بطحایی بسیار مودب و خوش اخلاق  اما مردد و دو دل بود. مردی فاقد اعتماد به نفس  که به شدت تحت تاثیر مخاطب قرار می گیرد. وقتی می خواست حرفی جدی بزند ، آنقدر تبصره و الحاقیه به آن وصل می کرد که اصل حرف گم می شد. با اولین مخالفت مخاطب مسیرش را تغییر می داد .کسی را نمی رنجاند. من قبلا گفته بودم که بطحایی می خواهد همه را از موافق و مخالف سر سفره مزایا بنشاند. در حرفهای بطحایی عنصر قاطعیت و حرف آخر که لازمه مدیریت اجرایی است غایب است. همه حرفهایش مشروط و همراه با اما و اگر و تکمله است. شک و تردید و اما و اگر هر چقدر برای یک کارشناس پسندیده است اما برای مدیر اجرایی نقطه ضعف و محل رخنه محسوب می شود.

* در سوابق آقای بطحایی آمده است که : “وی دارای تحصیلات کارشناسی ارشد مدیریت دولتی با گرایش مدیریت مالی است.”  مدیرکل دفتر وزارتی آموزش و پرورش در اولین روزهای وزارت بطحایی بخشنامه ای صادر کرد که در مکاتبات اداری از اطلاق لفظ دکتر برای او خودداری شود. بدیهی است اگر بطحایی مدرک دکتری داشت لزومی نداشت که این بخشنامه صادر شود. آقای ایمانی خبرنگار جوان از اول تا آخر وزیر  را با عنوان دکتر خطاب کرد. اگر آقای بطحایی در یکسال گذشته دکتری گرفته است باید به عنوان خبر خوش اعلام شود و اگر نگرفته است قاعدتا باید سخن خبرنگار را تصحیح می کرد و خیلی ساده می گفت من فوق لیسانس دارم و دکتر نیستم. البته اوایل وزارت صحبت هایی در مورد مدرک دکتری آقای بطحایی از یکی از دانشگاه های تاجیکستان مطرح بود که با صدور بخشنامه دفتر وزارتی منتفی شد. واقعا معنای این سکوت بطحایی چه بود؟

* آقای بطحایی دوتا گزاره مهم بیان می کند (البته با تبصره و الحاقیه های پوپولیستی) اول اینکه “خزانه کشور هیچ گاه اجازه نخواهد داد که نظام پرداخت معلمان به نحوی تغییر کند که معلم به شغل دوم نیاز نداشته باشد.” دوم اینکه  “ظرفیت استفاده از معلمین بسیار  پایین است.”

آقای بطحایی می گوید : ” چنانچه اختیارات لازم در اختیار آموزش و پرورش قرار گیرد با همین بودجه می توانیم خدمات رفاهی برای معلمان را فراهم کنیم. ” او چندین بار می گوید باید روش اداره آموزش و پرورش عوض شود و نتیجه می گیرد که : “باید اتلاف در نیروی انسانی و فضاهای آموزشی را کاهش بدهیم تا بتوانیم بهره وری از منابع را بالا ببریم.” آقای بطحایی قبلا گفته که بهره وری منابع دولتی در آموزش و پرورش ۳۰ درصد است و الهیار  بهره وری منابع را ۳۵ درصد برآورد کرده است. در وزارتخانه ای که ۹۵ تا ۹۹ درصد اعتبارات حقوق و مزایای پرسنل است، معنای افزایش بهره وری مشخص است.

* راه حل بطحایی برای تغییر روش اداره آموزش و پرورش و رفاه معلمان این است: “معلم به صورت تمام وقت در اختیار مدرسه باشد.” در مصاحبه او  این پیشنهاد را باز نمی کند. یک احتمال این است که برای جبران کمبود معلم ساعت کار معلمان در کلاس درس  به ۴۰ تا ۴۴ ساعت افزایش پیدا کند و متناسب با افزایش ساعت کار حقوق ها هم افزایش پیدا کند. منطقا  از این راه بهره وری مورد نظر وزیر مثلا از ۳۰ درصد مثلا به ۶۰ درصد می رسد. اما وزیر  “افراد تمام وقت دانشگاه ها ” که احتمالا همان اساتید است را مثال زده اند. اساتید  البته  تمام وقت هستند اما به طور میانگین،  ۱۲ ساعت سرکلاس می روند . بقیه اش کار تحقیقاتی و مطالعاتی می کنند.

سرکارآرانی هم نوشته که معلمان مدارس ژاپن ۴۴ ساعت کار موظف دارند اما ۱۶ ساعت سر کلاس می روند و بقیه اش کار پژوهشی و مصاحبه با دانش آموزان و اولیا را انجام می دهند.

* فرض کنیم منظور وزیر از معلم تمام وقت این بوده که معلم ۲۴ ساعت سرکلاس بود و ۱۴ تا ۲۰ ساعت هم کار تحقیق و مطالعه و گفت و گو انجام دهد. این چه نفعی برای وزارتخانه دارد؟ چگونه منجر به صرفه جویی و افزایش راندمان می شود ؟ بعد هم این معلمان اگر سر کلاس نروند کجا بنشینند و چه کاری انجام دهند ؟

این روزها مثال زدن از  آموزش و پرورش ژاپن و فنلاند نه فقط بین همکاران منتقد بلکه بین مسئولان هم مُد شده است. اما این قسمت ماجرا را نمی بینند که مثلا فضای مدارس ژاپن متفاوت است و هر معلم ژاپنی در مدرسه یک اتاق کار دارد و کلی امکانات … حالا فرض کنیم معلم ما روزهای غیر موظف ( ۲۴ ساعت)هم سرکار بیاید . کجا بنشیند؟ چه کار بکند ؟

آقای بطحایی که امکانات رفاهی را ضرب در صد می کند و کارش هم مالی است فقط بگوید تهیه صندلی اضافی برای نشستن معلمان در روزهای غیر موظف چقدر هزینه دارد؟

برداشت من از صحبت های آقای بطحایی این است که در لایحه رتبه بندی برای معلمان آشی پخته اند که رویش یک وجب روغن است !