به گزارش اکونا پرس،

راه‌اندازی کسب‌وکار نوعی زایش است چراکه کارآفرین تلاش می‌کند از صفر چیزی را بسازد. به همین دلیل دشواری‌ها گاهی آنقدر زیاد و پیچیده می‌شوند که ممکن است فرد تمام انگیزه‌اش را برای ادامه کسب‌وکار از دست بدهد و دچار افسردگی ‌شود. در حالی که افسردگی، خود عاملی برای شکست خواهد بود. در این مورد با آرین سلیمانی که در حوزه کسب و کار دستی بر آتش دارد و خود نیز مدرس و مشاور این حوزه‌ است صحبت کرده‌ایم. تجربیات این کارآفرین فعال، راه‌های مناسبی پیش‌روی صاحبان تجارت می‌گذارد که گرفتار افسردگی نشوند.

آقای آرین سلیمانی!‌ کارآفرین معمولا سرشار از انرژی و انگیزه است،‌ چطور با این روحیه، افسردگی را تجربه می‌کند؟

کارآفرینی راه سختیست! پر از مشکلاتی که گاهی لاینحل به نظر می‌رسند. مواقعی پیش می‌آید که کارآفرین، به بن‌بست می‌رسد و حتی دچار ورشکستگی می‌شود. شروع کسب‌وکار،‌ یعنی ورود به کارزاری پر از رقابت که رقبا درصدد حذف یکدیگر هستند و این یک واقعیت تلخ است. راه‌اندازی کسب‌وکار جدید، مثل ماراتن است. اگر آموزش کافی وجود نداشته باشد، ممکن است روحیه فرد خراب شود و افسردگی اولین خطری است که از درون به کارآفرین و کسب‌وکار او ضربه می‌زند.

مسیر پیش‌برد کسب‌وکار، پر است از مشکلات غیرمنتظره. اگر همه کارآفرینان می‌توانستند مشکلات و راه حل آن‌ها را از قبل شناسایی کنند که هیچ‌وقت کسب‌وکار ورشکسته نداشتیم. موفقیت افراد از قبل مشخص نشده که مثل یک بسته کادوپیچ، با پست در منزل، به دستشان برسد. صاحبان کسب‌وکارهای بزرگ، همین الان هم که به زعم ما بار خود را بسته‌اند، در معرض چالش ورشکستگی قرار دارند. مهم این نیست که ما بتوانیم همه‌چیز را پیش‌بینی کنیم، بلکه مهم این است که بیاموزیم چطور در مقابل مشکلات ناگهانی ایستادگی کنیم و برای حل آنها استراتژی داشته باشیم و برطرفشان کنیم. در مقابل بی‌ثباتی بازار ارز، در مقابل گرانی‌های لحظه‌‌ای، در مقابل تزلزل بازار بورس و ... مهم این است که بیاموزیم چطور از منابعی که دیگران آن را نمی‌بینند، به عنوان ریسمان نجات استفاده کنیم.

حال حرف جالبی می‌خواهم به شما بزنم. در یکی از گفتگوهای خودم با یکی از خبرنگاران به این اشاره کرده بودم که رشد در زمان بحران‌ها به مراتب ساده‌تر از شرایط عادیست. چرا که کارآفرینانی که کسب و کار خود را راه‌اندازی کرده‌اند با مشکلات بیشتری روبرو می‌شوند؛ بیشتر کم می‌آورند و زودتر تسلیم می‌شوند و بازار را خالی می‌کنند. همین افسردگی به سراغشان می‌آید و این شما هستید که در آن زمان طلایی باید رشد کنید و اوج بگیرید.

واقعا نکات جالبی را بیان کریید. آیا با این‌همه موانع غیر قابل پیشبینی، کارایی برنامه‌های ریزی در کسب‌وکار زیر سوال نمی‌رود؟

خیر به هیچ‌وجه! کسب‌وکار هم مثل زندگی است. شاید شما برای یک ماه آینده کارهایت را تعیین کرده باشید. اما نمی‌توانید مشکلات ریز را حدس بزنید. ممکن است عدل، در روز عقد فلان قرارداد مهم، مسأله‌ای پیش بیاید که قرارداد به‌کل متنفی شود و شرکت ضرر بزرگی را متحمل شود. لازم است بیاموزیم که چطور کسب‌وکارمان را زندگی کنیم و تحت هر شرایطی در عین اینکه برنامه‌ کلی کار را پیش می‌بریم، نگاهی هم به مسائل روز داشته باشیم تا به موقع تغییرات لازم را در روند کار ایجاد کنیم. به‌روز بودن یعنی مدام در حال آموزش دیدن باشیم. با روش‌های قدیمی نمی‌شود در کارزار اقتصادی امروز سرپا ماند.

افسردگی چطور به کارآفرین ضربه می‌زند؟

اگر بدون آموزش رانندگی و اطلاع از پیچ‌وخم‌ جاده، بزنیم به جاده چالوس چه می‌شود؟ حتما تصادفی غیرقابل‌جبران رخ می‌دهد. در دنیای کسب‌وکار هم، اگر کسی بدون آموزش‌های لازم وارد شود، چون جنس مشکلات را نشناخته‌، حتما روحیه‌ خود را از دست می‌دهد و افسردگی او را از دور خارج می‌کند. توانایی تصمیم‌گیری در لحظه و قدرت ریسک کردن، آموختنی است. کارآفرینی که آموزش‌دیده نباشد و نداند چه راه‌هایی برای مقابله با مشکل، پیش‌روی اوست، با عملکرد غلط، مشکلات تازه‌ای برای کسب‌وکار خود به‌وجود می‌آورد و کار برای او تبدیل می‌شود به کلافی سردرگم با که هر چه بیشتر برای باز کردن گره‌هایش تلاش می‌کند، کمتر به نتیجه می‌رسد. این‌ها، روحیه فرد را تضعیف می‌کند تا جایی که دچار افسردگی می‌شود و همه‌چیز را رها می‌کند.

آیا راهی برای برون‌رفت از این حالت افسردگی در کسب و کار وجود دارد؟

بله قطعا. بدون اغراق، راه‌های بی‌شماری هست. برای موفقیت در کارآفرینی، باید توانایی یافتن این راه‌های بی‌شمار را آموزش دید. همه نیاز به یادگیری دارند و وقتی وارد کار می‌شوند، نیاز به مشاوره پیدا می‌‌کنند. من در مطالب سایتم، همیشه وقتی راه‌ ارائه می‌دهم،‌ تله‌های آن راه‌ یا معایبش را هم شرح می‌دهم. ما هر گامی که به جلو بر می‌داریم، در حال انتخاب هستیم. وقتی انتخاب می‌کنیم به راست بپیچیم، یعنی مسیر سمت چپ و مزایای آن را آگاهانه کنار گذاشته‌ایم. در کارآفرینی فرد باید بیاموزد منافع بلندمدت کسب‌وکارش در چیست و در این راه شاید لازم باشد به‌عمد از بعضی سودها چشم‌پوشی کند.

در پایان، کارآفرین چطور روحیه خود را در اوج مشکلات کسب و کار حفظ می‌کند؟

در یک کلام با آگاهی بیشتر و یادگیری. کارآفرینی یعنی توانایی تشخیص اولویت‌ها. تنها با یادگیری مسائل روز است که فرد می‌تواند راه اصلی را از هزاران راه فرعی و نادرست تشخیص دهد و حتی در طوفان‌ها کشتی کسب‌وکارش را سلامت نگه دارد.