به عبارت ساده، کشورهای ابرقدرت توانستند با استفاده درست و دقیق از ابزار فضای مجازی و رسانه‌های دیداری و شنیداری روز، تعاریف خود از توسعه، حقوق مدنی، فرهنگ، پیشرفت، رشد و تعالی و در یک کلام جهان‌بینی و ایدئولوژی را نهادینه کنند و تصویری بزک شده از خود نشان دهند؛ داشته‌ها و اندوخته‌های خود را بیش از آنچه هست پررنگ کرده و در سایه آن، کمبودها و کاستی‌های خود را پنهان کنند.

این کشورها حتی توانستند با تاریخ‌سازی و تمدن‌سازی خود را پیشران علم و فرهنگ و هنر نیز نشان دهند و شرایط را به گونه‌ای تبیین کنند که گویی برای رسیدن به تعالی و توسعه، راهی جز مقید بودن به فرهنگ آنها وجود ندارد و مدینه فاضله را تنها در مرزهای جغرافیای آنها می‌توان دید.

این اقدام به حدی عمیق و گسترده انجام شد که حالا روح اعتماد به نفس و خودباوری اجتماعی را در بسیاری از جوامع تسخیر کرده و آنها را به رنسانس فرهنگی و حتی گسست‌های فرهنگی با ریشه و تمدن بومی مبتلا ساخته است.

در چنین شرایطی شاید بهترین اقدام یادآوری نقش و جایگاه تمدنی کشور در تاریخ علم و فرهنگ است که البته این اقدام باید با روش‌های نوین و با بکارگیری ابزار مورد پسند و صدالبته ادبیات مورد علاقه نسل جوان انجام شود. 

تکریم و الگوسازی از مفاخر بومی و سرآمدان کشور در عرصه‌های مختلف علم و دانش خاصه در عصر معاصر و تبیین اثرگذاری آنان در روند توسعه جامعه جهانی، نه تنها موجب الگوسازی و ارائه الگوی ایرانی به نسل جوان می‌شود بلکه او را در مقابل تهاجم‌های فرهنگی در جنگ نرم نیز ایمن می‌کند و خودباوری و اعتماد به‌نفس جمعی را در کشور می‌دمد.

در کنار این موارد، این تکریم و الگوسازی، نقش بسیار زیادی در افزایش حس وطن‌دوستی و عرق ملی در نسل جوان دارد و سبب می‌شود این افراد توان و ظرفیت خود را برای خدمت‌رسانی به جامعه بومی به کار بگیرند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکنند.

نکته مهم البته این است که به موازات این اقدام باید وضعیت اجتماعی نیز رو به بهبود باشد و جامعه اثر رویکردهای توسعه‌ای را به طور ملموس حس کند تا اقدامات فرهنگی، نتیجه بهینه داشته باشد.

منبع: روزنامه روزگارما