آقای سیاستمدار، هواداری هم آداب دارد و هم ادب میخواهد
زهرا نوری- روزنامهنگار

گاهی برای پرداختن به یک مسئله باید اجازه داد زمان بگذرد تا گرد و غبارها فرو بنشیند و بعد از فاصلۀ منطقی، گزارهها را کنار یکدیگر گذاشت تا تحلیلی دقیق و درست از یک موضوع یا مسئلۀ خاص داشت. یکی از بهترین نمونه برای این گونه رفتار، افعالی است که از سیاستمداران سر میزند و یا در فضای سیاسی رخ میدهد.
سیاست ایران در سالهای اخیر و همزمان با بالا رفتن چهرهها و بازیگران اصلی جریانهای مختلف، رو به جوانگرایی آورد و کمکم جوانانی پرچم احزاب و گروههای سیاسی را به دست گرفتند که عمدۀ آنها سرد و گرم نچشیده و به دنبال این بودند و هستند که غوره نشده، مویز شوند! اظهارنظرهای ناپختهای که بعضاً از این افراد شنیده میشود و هزینههای بالای اجتماعی که برای کشور به دنبال دارد، کم نیست.
از نمایندۀ مجلسی که در یک انتخابات درونحزبی زیر 5 درصدی به کرسی مجلسی نشسته که زمانی بزرگان حوزه و دانشگاه و سیاست برای رسیدن به آن رقابت میکردند و حالا از تریبون مجلس تراوشات ذهن خطرناک خود را بیان میکند تا جوانکهایی که دوره افتادهاند و شهر به شهر چنان انقلاب و دفاع مقدس و حوادث اجتماعی چند دهه را تحلیل میکنند که گویی ناظر متخصص و بیطرف همه رخدادها بودهاند و انگار نه انگار که برکههایی به عمق یک سانتیمتر هستند و حالا با پیشوند استاد (!) از سینما تا عالم سیاست، از اقتصاد تا موضوعات امنیتی و نظامی و از کمونیسم تا امپریالیسم و سوسیالیسم و هر «...یسم» دیگری را مورد نقد قرار میدهند و بزرگان مکاتب مختلف را تحلیل میکنند.
برخی هم که پایشان به پاستور باز شده، بعضاً حرفها و رفتارهایی دارند که مصداق انداختن یک سنگ در چاه است که صد عاقل بزرگ باید دست به دست هم بدهند تا آن را جبران کنند. از همان رفتارهایی شبیه نقل خاطراتی بیسروته از برخی چهرهها و بازی کردن روی امواج اجتماعی.
یکی از آخرین آنها، همین اظهار نظر نابخردانه و فاجعهآمیز وزیر دولت اسبق دربارۀ پخش بازی تیم استقلال از شبکه نسیم بود. این که سیاستمداری، طرفدار یک تیم خاص فوتبال باشد، نه نامتعارف است و نه نکوهیده؛ حتی در برخی جوامع این قبیل رفتارها سبب میشود مردم سیاستمداران را از خود بدانند و احساس مشترک با آنان پیدا کنند، اما طرفداری هم آداب دارد و هم ادب میخواهد؛ آن هم در جامعهای که به حق ادعای فرهنگ و تمدن دارد.
رفتار وزیر ناپخته که شاید میل به دیده شدن در او به حدی بالا رفته که عنان از دست داده، واکنشهایی را در پی داشت که میتواند در شرایط کنونی که سرمایه اجتماعی دولتها به کمترین میزان خود رسیده و جامعه زیر فشار تورم و محدودیتهای ناشی از افکار اشتباه همین دولتمردان است، هیجانی منفی و بزرگ ایجاد کند.
این ادبیات کریخوانی که شاید در بهترین حالت برای نوجوانان قابل درک باشد، نشان میدهد ساختارهای سیاسی کشور تا چه اندازه خلاء و نامتوازنی دارد که یک فرد که کوچکترین آداب و ادب اجتماعی را متوجه نمیشود، بتواند با استفاده از دسترسیهای خاص و ارتباطات گسترده پلهها را ده تا یکی طی کند و به یکباره به وزارت برسد بدون اینکه پیش از آن ادب و آداب سیاستمداری را یاد گرفته باشد و آزمون پس داده باشد.
روی کار آمدن این افراد و تریبون دادن به این افراد، جوانگرایی نیست؛ بلکه جاهلگرایی است و درست در مقابل شایستهسالاری قرار دارد. جوانگرایی زمانی معنا مییابد که یک فرد اولاً از همه شخصیت یک سیاستمدار را داشته باشد و بداند چه زمانی باید سکوت کند و چه زمانی باید حرف بزند و چگونه باید هیجانات بچهگانه خود را کنترل کند و بعد از آن از تخصص و تعهد کافی برخوردار باشد. تاریخ ایران و تاریخ انقلاب اسلامی کم نداشته از افرادی که در سن کم به دولت رسیدند و بزرگی کردند و چنان منشاء اثر شدند که امروز تاریخ و تمدن کشور به وجود آنان میبالد؛ همانهایی که قبل از به دولت رسیدن، در مکتب بزرگان کوچکی کردند و مشق بزرگی فراگرفتند و به جای طول، در عرض و عمق زندگی روزگار گذراندند.
با این حال، امروز متأسفانه از مجلس تا دولت و از عرصه اقتصاد تا فرهنگ و سیاست، عرصه به میدان بازی برخی جوانان آسانسوری تبدیل شده که نه آداب را میدانند و نه ادب را.
ارسال نظر