شما را به خدا این مطلب را با نگاه غیر سیاسی و حزبی بخوانید. شاید ماجرای شیعه تنوری را شنیده باشید، این داستان به نقل از مناقب ابن شهر آشوب جلد4 صفحه ی 237 و بحارالانوار جلد 47 صفحه ی 123 حدیث 172 آورده شده و ماجرا اینگونه است که در زمان امام ششم - صادق آل محمد (ع) - یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان می رسند و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال می کنند که:
 -" آقا چرا قیام نمی فرمایید؟!! چرا تشکیل حکومت اسلامی نمی دهید؟!"
حضرت (ع) سعی می کنند که با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند. تا اینکه شیعه خراسانی اصرار می ورزد که : "آقا چرا ... ما که هستیم! ..." و کم کم اعتراضش تندتر می شود که : "با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست، و با این که ــ فقط در خراسان ــ صد هزار شیعه ی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟"
در این گیر و دار، امام صادق (ع) از کنیزشان می خواهد که تنور را روشن کنند و بعد بی مقدمه به این عزیز هموطن! می فرمایند که: " برو و داخل تنور بنشین! "
سهل می ترسد و می گوید: "آقای من! مرا به آتش عذاب مکن.. از من بگذر که خدای از تو بگذرد."
امام دیگر چیزی نگفتند تا اینکه در همین شرایط، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. امام به او فرمود: " کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین! "
او بی درنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت می فرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن می گفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، به وی فرمود: "برخیز و داخل تنور را نگاه کن! "

سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است.
آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر (شیعه)  مثل این مرد دارید؟ 
سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم این طور نداریم.

فرمود: انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت.
یعنی: ما تا وقتی پنج نفر همراه ـ واقعی ـ نداشته باشیم قیام  نمی کنیم... ما به زمان انجام تکلیف آگاه تریم!

امروز جمهوری اسلامی تنورنشین واقعی می خواهد، صرف اینکه بگوییم هستیم تا بمانیم کفایت نمی کند. باید کاری کرد، باید دین را با نگاهی دیگر دید، اینکه متاسفانه گهگاهی شنیده می شود دین از سیاست جدا بود مشکلات ما هم تمام میشد، واقعا برداشت درستی نیست. چرا که دین در هر زمینه ای بهترین ها را به بهترین شکل الگو می دهد، عمل کنندگان به دین هستند که آن را مهجور می کنند. بدانیم که ایران با جمهوری اسلامی دارای موجودیت است و با ملت جان بر کفش، با جوانان غیرتمندش و با رهبری مقتدرش. در اینطور موارد شاید مخاطب عزیزی بگوید نویسنده هم کلیشه گویی می کند. اما واقعیت اینست که امروز سیاست ما دینی است و چون بخشی از جغرافیا نیز در قالب های سیاسی تعریف می شود بنابراین جغرافیا و مرز وبوم ما نیز جدای از دین نیست، امروز دشمنان دین ما را هدف قرار داده اند تا از پس آن جغرافیای ما را لگد مال هوایج خود کنند. مرز و بوم ما یعنی همه هستی ما، جغرافیایی که شاکله وجودی ما را در بر گرفته است. باید بپذیریم که ایران همچون کشتی است که ایرانیان در آن حضور دارند و با یک سوراخ همگان غرق خواهند شد. از مسئول تا فردی عادی امروز مسئول است. هر فردی در هر جایی، قوه مجریه، مقننه، قضاییه، وکلای مجلس، وزرای دولت، وکلای ملت و مردم عادی همه امروز باید پای کار بیایند، تخطی در هر زمینه ای آنچنانکه قدرت واکنش در برابر دشمنان این مرز و بوم را از ما بگیرد و یا حتی ضعیف مان کند، همچون ضربه ای محکم بر بدنه ی کشتی ملت است. امروز هر کس در هر مسندی مرتکب خطایی شود که ضرری به ملت و مملکت برساند مستحق مجازات به سخت ترین شکل است و به نظر نگارنده که یک ایرانی هستم امروز هم روز سنجش اعمال و هم جزای آن است.

حاکم و غیر حاکم، همه وهمه باید در جهت رشد وبالندگی ایران به پشتوانه نیروی جوان، بااستعداد و پرشور ایرانی به پاخیزند.