مکان، همواره یکی از نمادهای عینی بیان منزلت اجتماعی افراد بوده است. به همین دلیل، نظیر برخی از شهرهای جهان، در برخی از شهرهای تاریخی ایران در برخی دوران تاریخی، کاخ پادشاهان عموما در بالاترین نقطه شهر ساخته می شد. بدون شک علاوه بر ملاحظات امنیتی، در این خصوص پیوند بین منزلت(مقام پادشاهی) و مکان نیز دخیل بوده است. پادشاهان با نگاه به مردم از آن بالا(ارتفاعات) و با کوچک دیدن زیردستان، بیشتر عظمت و شوکت خود را احساس می کردند.  در طرف دیگر ماجرا یعنی مردم نیز چنین حسی شکل می گرفت. کاخ پادشاه از همه جای شهر هویدا بود و افراد برای دیدن آن (مانند زمانی که خداوند را طرف صحبت خود قرار می دهند) باید به بالای سرشان نگاه می کردند.

جالب است که در برخی از بناهای تاریخی، دروازه های کاخ ها به شکلی ساخته شده اند که همین مردم به هنگام ورود به کاخ به ناچار تعظیم می کنند تا سرشان به بالای چارچوب در برخورد نکند. چون وقتی نزدیک پادشاه هستید باز این اوست که باید از بالا به شما نگاه کند. یکی از آموزه های پیامبران و مصلحان اجتماعی نیز تضعیف نگاه سلسله مراتبی به مکان بود، به طوری که وقتی مردم بخواهند به آنها نگاه می کنند فقط سرشان را به چپ یا راست بچرخانند و نه به آسمان، که فقط خداوند شایسته آن است.

اشاره به زندگی پادشاهان به معنای آن نیست که در زندگی روزمره امروزی پیوند بین منزلت و مکان، دیگر موضوعیت ندارد. در زندگی روزمره ایرانی، مکان افراد بر اساس معیارها یا شاخص های منزلت نظیر سن، جنس، ثروت، تحصیلات، تخصص، و اقتدار ناشی از همه عوامل یادشده، مشخص می شود. معمولا در خانواده های سنتی، اینکه پدربزرگ، مادر بزرگ، پدر، مادر،یا فرزند باشید مکان تان در خانه، مکان تان در کنار سفره یا میزناهارخوری، مکان نشستن تان در پذیرایی، فرق می کند.

 در ادارات هم چنین پدیده ای عموما به چشم می خورد. بر اساس سلسله مراتب اداری، مکان نشستن افراد در جلسات و حتی بزرگی یا کوچکی صندلی ها فرق می کند. به همین دلیل است که معمولا پنت هاوس های اداری یعنی طبقات آخرِ نزدیک به آسمان نصیب مدیران انقلابی می شود! در سال های اولیه انقلاب، در برخی از ادارات دولتی میز مدیر کل به طبقه همکف منتقل شد تا مردم برای ملاقات با او ناچار نباشند به آسمان، یعنی طبقه آخر بروند بلکه با نگاه به چپ یا راست بتوانند به راحتی او را بیابند.

در زندگی شهری امروز، ثروتمندان به نمادها یا مصداق های عینی منزلت نیاز دارند تا نشان دهند که عضو طبقه بالای اجتماعی جامعه خود هستند. وقتی که هنوز زمین در شهر تبدیل به کالایی کمیاب نشده بود این هدف به خوبی در خانه های درندشت برآورده می شد. خانه هایی با متراژهای وسیع در قلب پهنه تاریخی تهران یا در شهرهایی نظیر کاشان یا شیراز هنوز موجود است. خانه هایی که متعلق به اشراف و متمولان زمانه خود بودند و تبدیل به موضوع گفتگوهای روزمره ساکنین معمولی شهر می شدند. ولی با افزایش تراکم شهرها و تبدیل زمین به کالایی کمیاب، این بار پنتهاوس شاخص یا نمادی مهم در بازنمایی منزلت می شود. پنتهاوس همان کارکردی را داشت که در شهرهای تاریخی کاخ های پادشاهان داشتند با این تفاوت که این بار مفاهیم جدیدتری مانند «دید یا ویو و چشم انداز پانورامایی» نیز به آن افزوده شده بود. نگاه از آن بالا به شهر همان حسِ عظمت و شوکت را به پنتهاوس نشینان منتقل می کند. پنتهاوس، ثروتمندان را از مردم عادی کاملا جدا می کند.

 مردم عادی می توانند از فاصله ای دور به پنتهاوس اشاره کنند و آنرا و آنها را به یکدیگر نشان دهند. حتی در برجهایی که به نظر می رسد افرادی با درآمد کم و بیش مشابه ساکن اند پنتهاوس نشین قابل تمایز می شود چون در طبقه ای اختصاصی زندگی می کند. اساسا خود پنتهاوس، تبدیل به نماد منزلت در شهرهایی می شود که ثروت مهم ترین شاخص منزلت اجتماعی است.

در طول دهه های اخیر، در برخی از کشورها تلاش ها شد تا در زندگی روزمره نگاه سلسله مراتبی به مکان کم رنگ شود. والدین تلاش کردند تا به فرزندان شان چشم غره نروند تا از مبل مشخصی بلند شوند و جایشان را به فرد دیگری بدهند که از نظر آنان منزلت بالاتری دارد. در ماشین تلاش کردند تا تعریف صندلی ها (جلو-عقب) بر اساس منزلت را کم رنگ کنند، در نشست های عمومی تلاش کردند تا اولا فقط صندلی های ردیف نخست دارای وسایل پذیرایی نباشد و دوما هر کس هر جایی که دوست دارد بنشیند. با این وجود تلقی سلسله مراتبی از مکان مسأله ای است که همچنان در جوامع بازتولید می شود و در چهره های جدیدی خودش را آشکار می کند که برای مثال علاقه به ماشین شاسی بلند(نگاه از ارتفاع به سایرین) از آن جمله است.

نگاه سلسله مراتبی به مکان شاید در جاهایی بیانگر احترام باشد ولی عموما مؤید نابرابری های اجتماعی است.