به نام او که هرچه بخواهد همان می شود.

می گویند شخصی برای اولین بار یک کلم دید،اولین برگش را کند،زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر وبا خودش گفت:

حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن!اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست.

آقای رئیس جمهوری

وقتی روزنامه ها را ورق می زنیم و خبرها راهمراه با بیانات اعضای دولت در اینور و آنور می شنویم، فکر می کنیم اشتباه خوانده ایم و گوش هایمان به علت پیری،اخبار صدا و سیمای میلی را وارونه شنیده است و هی روزنامه را مجددا ورق می زنیم و صفحه پشت آن را نگاه می کنیم و موج رادیو را عوض می کنیم و کانال های تلویزیون را پس و پیش می کنیم و  در نهایت به دوستان تلفن می زنیم و پشت سر وزرای دانای شما غیبت می کنیم و می خندیم.خداوند ما را ببخشد.

وقتی تجارت را در پیاز و سیب‌زمینی خلاصه می کنند  و وزیر محترم شما  یک روز صادرات آن را ممنوع و روز دیگر آزاد می کند و روز دیگر یک وزیر، وارادت ماشین را به خواص واگذار و بعد یک شبه ورود آن را ممنوع می کند و البته هیچ رانتی هم پشت آن پنهان نشده است و مردم هم "گاگول" تصور می شوند و بعد هزاران ماشین در گمرکات بلاتکلیف می ماند و قیمت دست دوم ها سر به فلک می کشد و دو سه وزیر در خلوت حاضر نیستند کنار هم بنشینند و یک تصمیم بگیرند و موضوع را فیصله دهند، مجبوریم پشت صفحه خبر را مطالعه کنیم و از این کانال به آن کانال برویم.

وقتی هر خبری توسط هیات دولت تکذیب می شود، به فاصله چند روز اتفاق می افتد و همان وزیری که می گوید قیمت ها تغییری نمی کند، قیمت مثلا بنزین را چند برابر اعلام می نماید مگر دیگر اعتمادی به برگ کلم اولی بلقی می ماند؟

وقتی دانشمندان و مشاوران ارشد دولت اقتصاد را دستوری تصور می کنند و وزیر جنابعالی می فرمایند ما دستور دادیم که قیمت ها گران نشود و یا سازمان تعزیرات با دو تا و نصفی نیرو برای یک مملکت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتری تعیین و تکلیف می کند و می خواهد نقش نظارتی را برای یکصد هزار واحد صنفی بازی کند ، آیا نباید برگ دوم و سوم کلم بی خاصیت را نگاه کنیم.

وقتی برای خروج از کشور باید مردم پول بپردازند نباید سوال کنیم که جنابعالی هم هر بار به ماموریت برای وطنم اعزام می شوید، آیا عوارض خروج می دهید؟ آقای ظریف و آقای نوبخت تا به حال چقدر عوارض خروج پرداخت کرده اند؟ یا آنها هم به با یک ماده و یا نر، خودشان را معاف کرده و از " وی آی پی" بهره مند می شوند.

آقای رئیس جمهوری

ازبس برگ دوم و سوم و چهار و صدم کلم خصوصی سازی را کندیم، هیچ چیز از کلم باقی نمانده است، تکلیف خودمان را با ثروت اندوزان اتاق بازگانی و صنایع و معادن کشور نمی دانیم و هیات دولت را نمک گیر صبحانه هایی می دانیم که ظاهر شیرین و عسلی دارند و میلیون ها دلار و صد ها رانت را با یک چای قند پهلوی کمر باریک و با یک قورت بالا کشیده اند و از گرفتاری و مشکلات این ملت صبور هم خم به ابروی مبارک نمی آورند و هر روز بر برج های خود در جردن و شمیران می افزایند.

آقای رئیس جمهوری

از کجای این فرهنگ شعار درمانی بگوییم، از بخش صنعت، از بخش معدن، از بخش تجارت، از اتاق های دربسته آقایان،از بخش خودرو، از قاچاق، از گمرکات، از بهپاد پستی وزیر جوان،از صورتحساب های موبایل و تلفن بدون کنترل، از هواپیمایی بدون بال، از آموزش و پرورش ، از معلمین فرسوده، از وضع کتاب و کلاس و بخاری، از تحصیلات عالیه و همین دکان مافیای کنکور که همه می دانند و هیچ اقدامی نمی شود،از وزارت تعاون و رفاه که باید سرشوخی را با (جوک) های مردمی به سراغشان برویم و موسس شصتا همین دیروز در رسانه ها از خداوند و مردم بابت این فرزند ناخلف پوزش و طلب مغفرت نمود.

آقای رئیس جمهوری

شما بفرماییداز کجا بگوییم؟ کدام وزارتخانه را نشانه برویم؟

آقای معاون اول شما چند روز قبل فرمودند با ید واقعیت ها را صادقان هبا مردم در میان گذاشت. به نمایندگی نداشته از مردم، تشکر و قدر دانی می کنیم. اما ایشان در ادامه فرموده اند 800 هزار شغل در همین چند ماه سال جاری ایجاد کرده اند؟ مردم چگونه این حرف صادقانه را باور کنند؟ من خبرنگار که در همین چند ماهه بیکارشدم ، چگونه باور کنم؟ آیا خبر دارید که به علت گرانی کاغذ و بی در و پیکری وزارت مبارکه و عدم پرداخت یارانه و حق بیمه و ده ها موضوع دیگر که یادداشتی جداگانه می طلبد، در همین چند ماه، بیش از هزار خبرنگار از حوزه رسانه خارج شده اند؟

آقای رئیس جمهوری

از استانداران و سیل و فاضلاب، از گرانی ارز و ارزفروشی بانک مرکزی و تمسخر قیمت گذاری های آنچنانی ارز رسمی که به یک ریال  ختم می شود(46561 ریال) وهمیشه نمی دانیم این یک ریال را کجای دلمان بگذاریم بگویم؟

آقای رئیس جمهوری

همان روز که معاون اول از صادقانه حرف زدن صحبت کردند، جنابعالی هم فرمودید " کشور در شرایط حاضر به ئگفت و گوی ملی نیاز دارد" حرف پسندیده و خردمندانه ای است، لطفا شرایط گفتگو را فراهم کنید، در یادداشت دیگری خواهم گفت ک هبا وزرای متکبر نمی شود گفتگو کرد.         

آقای رئیس جمهوری

 برگردیم به ورق زدن خبرها و کلم خودمان،به قول نویسنده ای ،حکایت زندگی هم این چنین است!ما روزهای زندگی را تند تند ورق میزنیم وفکرمی کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده است،در حالیکه همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم و چقدر دیر می فهمیم.