به گزارش اکونا پرس،
 
 
ماه خرداد می رود که به میانه برسد، ماهی که نامش، تقارن و همبستگی ای از جریان دوم خرداد و طیف اصلاحات را به اذهان متبادر می کند.
لذا بر آن شدم حول این جریان مطالبی را بنویسم. 
جریان دوم خرداد که تفکراتی آیین نما و کیان منش داشت از دوم خرداد ۱۳۷۶ شمسی با روی کارآمدن سیدمحمدخاتمی شکل گرفت و در همین زمان جمع زیادی از مردم که دولت سازندگی به زعم آنها نتوانسته بود به خواسته هایشان آنطور که باید و شاید جامه ی عمل بپوشاند، نزدیک شدن به سید محمد خاتمی را برگزیدند تا شاید در سایه ی این انتخاب، شعارهای آزادی های سیاسی و جامعه مدنی را محقق کنند. آنچه در روند ۸ ساله جریان دوم خرداد دیده شد کم کم دچار انحرافاتی هم گردید. اما شاخص هایی هم دیده میشد که به سمت مثبت میل می کردند.
آنچه امروز باعث نگارش این نوشتار شد نگاهی به گذشته اصلاحات و برآورد آینده آن است. در واقع آنچه در فرآیند اصلاحات بسیار مهم است تفکیک اصلاح طلبی و اصلاح طلبان است. اگر قرار باشد اصلاح طلبی مورد نفی قرارگیرد پس باید این دو یعنی اصلاح طلبی و اصلاح طلبان را باید از هم تمیز داد. 
چون اصلاح طلبی، خواست و اراده ای است در جهت تعمیق و گسترش مفاهیم عدالت خواهی و برابری در تمام سطوح و خط و مشی است برای بهبود شاخص های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، پس می طلبد از آرمانهای ناب اصلاح طلبی در مقام دفاع برآمد. 
اما اینکه الزاما اصلاح طلبان توانسته اند اصلاحات را به شکل واقعی پیاده کنند جای تأمل است. چه بسا اصلاح طلبان در مواردی دچار انحراف و نقصان هم شده اند. پس تفکیک معنایی اصلاح طلبی و اصلاح طلبان وجه غالب مساله است.
نسبت تحقق شعار با میزان دستاوردهای منتصب به آن شعار، می تواند سنجشی برای موفقیت یک جریان سیاسی باشد.
غالبا اصلاحات ذهن را متبادر می کند به مفاهیمی همچون: توسعه حاکمیت قانون، آزادی های مدنی، گسترش اخلاق و معنویت، کاهش فقر از راه توزیع متوازن ثروت، کاهش نابرابری ها و بهبود عملکرداقتصادی، آموزش و بهداشت فراگیر و عادلانه و همچنین کسب استقلال و در نهایت رضایت عمومی
که به نظر کارشناسان در این خصوص نکاتی قابل اهمیت، مطرح است:
رشد یا افت شاخص ها
⁃ شناخت تحولات پایدار و اثر آنها برجامعه
⁃ مبحث هزینه فایده
از نگاه صاحبنظران و هم کسانی که در کالبداین جریان زیست کرده اند اصلاحات تا ۱۳۸۸ نمره قبولی می گیرد. از ۷۶ تا ۸۴ در همه ی شاخص ها رشد نمایان بوده، در بحث هزینه ها هم از دوران قبل و بعد خود بهتر عمل کرده اما نقص آنجاست که در حفظ دستاوردها کوتاهی شده و ثبات و تداوم وجود نداشته است. 
افول اصلی، آنجا مشخص شد که اصلاح طلبان با راهبردها فاصله گرفتند. حال سوال اینجاست که اصلاح طلبی بر مدار قدرت خواهد ماند و رجوعی دگرباره به اصلاحات و اصلاح طلبان شرطی لازم است؟  آنچه از جمیع گفتار حاصل شد اینکه: برگشت به عقب اصلاح طلبان جز اصول الزامی است، تا رجوع دوباره اصلاح طلبان به قبل و ویرایش و پالایش آنچه مشی شان بوده، بتواند اصلاح طلبی را قابل فهم و هضم و به طور مثبت بازتعریف و جایگاهش را بازسازی کند. در غیر اینصورت شاید اصلاحات رنگ و بوی دیگری در ذهن مردم به خود بگیرد که این خود نوعی پسرفت است.