به گزارش اکونا پرس،

دروغ نوعی حیله گری ذهن است که زندگی انسان و روابط او با محیط پیرامونش را اغلب دستخوش تغییر و حوادث ناگوار می کند. دروغ فطری نیست، بلکه غالباً رفتاری است درون جوش که با عوامل برون خیز در هم می تند و ظهور پیدا می کند و به مرور زمان در ذهن بعنوان یک راهبرد برای پیشبرد اهداف ماندگار می شود. گستره تجربیات تلخ و شیرین در زندگی و روابط میان-انسانی، میزان و زمینه دروغ را در ذهن و دنیای ذهنیت رقم می زند.

دروغ کلیت ساختار شخصیتی فرد دروغگو را دربرمی گیرد و سیستم ادراکی و عاطفی او را دگرگون می سازد. این تغییر سیستمی ریشه های رفتار اخلاقمدار را در او می خشکاند و میزان خلاقیت حیله گری ذهنش را بالا می برد. دروغ در اشکال مختلفی مثل نشر اکاذیب، شایعه پراکنی، لاف زنی، تملق گویی، تزویر، تهمت، غیبت و ترفند با کارکردهایی متفاوت ظاهر می شود. دروغ در خانواده برای ایجاد فضای «بهتر»، در جامعه برای «بهتر» نشان دادن جایگاه خود و در سیاست برای «سیاهنمایی حریف» و نشان دادن خود بعنوان عنصری «صادق» و «راستگو» به کار گرفته می شود.

از آنجایی که نمی شود و نمی توان حقیقت را همه جا و برای همیشه کتمان کرد، فرد دروغگو باید روزی پاسخگوی عملکردهای خود باشد. دروغ برای کسی که با کاربرد آن به اهدافش می رسد، حکم «راهبرد رسیدن به موفقیت» را دارد و برای کسی که دستش را بارها رو می کنند، حکم بازنده ای که خود را تبدیل به چوپان دروغگو کرده است. در چنین حالتی هیچ تضمینی جز ایجاد شفافیت و بیان حقیقت برای جلوگیری از آتش افروزی و درگیریهای احتمالی وجود ندارد. با دروغ پردازی می توان هم بهشت کاذب ترسیم کرد و هم جهنمی از روابط به وجود آورد. دروغ در هر حالتش رویدادها را خلاف واقع جلوه می دهد و اعتماد را به عنوان یک سرمایه روابط میان-انسانی از بین می برد.

هر چه برنامه ذهن خود را بیشتر به دروغ عادت بدهیم، گفتن آن آسان‌تر و قدرت تخریبش نیز افزایش پیدا می کند. ضعف ذهن حیله گر افراد دروغگو این توهم و پندار غلط است که با دروغ و تملق بیشتر، بهتر و سریعتر می توان به اهداف خود دست یافت. دروغ در این حالت تبدیل به مکانیزمی شرآفرین و فاقد هرگونه اخلاق، مسئولیت پذیری و پاسخگویی در مقابل عملکرد فرد دروغگو می شود. حتی دروغ مصلحت آمیز که برای راضی کردن و راضی نگهداشتن دیگران یا به خاطر پیشگیری و فرو نشاندن درگیری احتمالی و جلوگیری از آسیب و زیان گفته می شود، عملی غیراخلاقی است. نیرنگ و دروغ که سرچشمه بسیاری از آتش افروزیهای همه جانبه است را می توان در عرصه های سیاسی، دینی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و تاریخی مشاهده کرد: از حمله مبتنی بر دروغ دولت آمریکا توسط کالین پاول به عراق تا تحریف واقعیتهای تاریخی.

سیاست یکی از عرصه هایی است که دروغ در آن معمولاً بطور سازمان یافته در اتاقهای فکر طراحی و با زبانی سخنورانه به شریانهای روح و روان جامعه یا روابط بین المللی تزریق می شود. هرگاه دروغ در سیاست تبدیل به یک اصل برای نابودی حریف سیاسی می شود، صداقت و راستی آزمایی دروغ پردازی فراسوی هرگونه حب و بغض فردی، گروهی یا حزبی به یک ضرورت سیاسی در جامعه مبدل می شود. یکی از دلایل این ضرورت نجات اعتماد از دست رفته و بازگرداندن اخلاق پایمال شده به جامعه است، که قربانی دروغ شده اند. نبود اعتماد و اخلاق در جامعه باعث سیاست زدگی، دلزدگی اجتماعی و در نهایت فرار از آن جامعه می شود.

دولت فعلی که در رأس آن دکتر حسن روحانی قرار دارد، دروغهای گسترده ای را در هفت سال و نیم گذشته به جامعه تزریق کرده است که روانشناسی ابعاد و گستره تخریب همه جانبه آن تا کنون مورد آسیب شناسی قرار نگرفته است. این دروغها در رسانه ها، سخنرانیها، مصاحبه های تلویزیونی و مطبوعات، نشستهای متعدد داخلی و خارجی صورت گرفته اند.

این حق شهروندی مردم است که حقایق این راهبرد و عملکرد دولت را در یک جامعه الهی بدانند. باید روشن شود که چرا اغلب صحبت های صبح با عصر این دولت و رئیس آن سرشار از تناقض و وعده دروغ است. رئیس دولت در جلسه خصوصی چیزی می گوید و در جلسه عمومی چیز دیگری، صحبتهای جلسه داخلی اش با جلسه خارجی اش فرق می کند و متناقض است. این دوگانگی رفتار سیاسی باید برای افکار عمومی روشن شود.

آنچه که رفتار دولت را سئوال برانگیز می کند، ایجاد حاشیه های متعدد و پر تنش در کشور است. باید بررسی شود که آیا و چرا دولت با این حاشیه سازی فضای فرار از پاسخگویی برای خود بوجود می آورد و سالهاست که تقصیرات و بی برنامگی خود را گردن دولت قبلی می اندازد. باید روشن شود که چرا دولت با حاشیه سازیهای پرتنش و غالباً کاذب، چنین می خواهد وانمود کند که یک دولت «اصلح» و «راستگو» است و همه دنیا چوب لای چرخ برنامه هایش می کنند.

مطرح کردن بحث اخیر رفراندوم قانون اساسی در کنار خوشگویی از مجلس قبلی و بدگویی از مجلس فعلی توسط رئیس دولت، جای نقد و بررسی علنی دارد. چنین می نماید که این رفتار نیز یکی از حاشیه سازی های پر تنش دولت جهت فرار از مسئولیت و پاسخگویی است. باید بررسی کارشناسانه و روانشناختی شود که چرا رئیس دولت مسئولیت برجام را شخصاً بر عهده می گیرد و همزمان چالش های برآمده از آن را کوچک نمایی می کند. رئیس دولت ناکامی در اقتصاد را هم، آنجا که در افکار عمومی نیز به نفعش است، به واشنگتن دی سی مرتبط می کند و دست روی دست می گذارد و به حرفهای دهن پر کن در افکار عمومی بسنده می کند.

آنچه که باید به آن توجه خاص و ریشه ای داشت، این است که رئیس دولت، خود و همراهانش را «عقلگرا» و مابقی جامعه را «عقل گریز» و «متعصب» معرفی می کند. او با این دروغ جامعه را شقه کرده و گویی با گروگان گرفتن معیشت مردم آنها را به برجام متمایل و برای ایجاد نافرمانی مدنی آماده می کند. باید روشن شود که این دولت با بالا بردن قیمتها و سیر صعودی آن به دنبال چیست؟ چرا این دولت نظریه «جهش تولید» را که می توانست کشور را از خندق سیاست غلط خارج کند، تنها در نظر مورد توجه قرار می دهد ولی در عمل مدعی می شود که باید «مراقبت شود که خلاف سیاستهای دولت هیچ اقدامی صورت نپذیرد». رئیس دولت با این رفتار خود از تصویب طرح نمایندگان مجلس با عنوان «جهش تولید» جلوگیری کرده است و به تقابل با آن می پردازد. دلیل این تقابل را باید این دولت «عقلگرا» توضیح دهد و پاسخگو باشد.

یکی از راهبردهای فرار از مسئولیت پذیری این دولت، اهانت و افترا زدن به حریفان سیاسی و منتقدان خود است. این دولت «گفتگو-بلد» ظاهراً همه قواعد گفتگو با حریفان سیاسی و منتقدان خود در کشور را زیرپا می گذارد و آنها را «ترسو و بزدل» و «بدون شناسنامه» می نامد. دولت مدعی است که باید با «شناسنامه» صحبت کرد، درحالیکه شناسنامۀ الفاظ توهین آمیز و دروغ هایش فاقد هرگونه شناسنامه گفتگویی و مبتنی بر اخلاق سیاسی است. الفاظی مثل «به جهنم! بروید یه جای گرم برای خودتان پیدا کنید»، یا اینکه «خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده» با مضامین اخلاق اسلامی که ما مدعی آن هستیم در تضاد است. این بیان که «امام خمینی فرزند ناخلف آمریکا بود» نشانگر بی مرزی رفتار کلامی این دولت است که باید مورد آسیب شناسی ریشه ای قرار بگیرد.

موضوع بحث برانگیز دیگر، لایحه بودجه تقدیمی دولت به مجلس شورای اسلامی است که دارای اشکالات جدی و اساسی است، به ویژه آنکه بودجه در آن به صورت انبساطی دیده شده که نتیجۀ آن تورم و گرانی است. همچنین بر مبنای این بودجه انبساطی، هزینه زیادی هم در نظر گرفته شده است. البته برخی هزینه‌ها مانند حقوق را باید حفظ کرد، به‌گونه‌ای که افزایش لازم را داشته باشد، زیرا یکی از اهداف اساسی در مجلس، توجه جدی به معیشت مردم و قدرت خرید توسط اقشار مختلف است. یکی از اشکالات جدی بودجه سال آینده، در نظر گرفتن ارقامی برای صادرات نفت و درآمدهای نفتی توسط دولت می باشد که تحقق آن یا سخت است یا امکان‌پذیر نیست. این سیاست می‌تواند باعث کسری بودجه شدید و تورم شود که در این شرایط اقتصادی، فشار مضاعف به مردم خواهد بود. اصلاح بودجه باید در رأس برنامه های مجلس قرار گیرد.

محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس در توییتی نوشته است که «بودجه ای که بند بند آن با هدف حمایت از محرومان نوشته نشده باشد، تبعیض نامه ای علیه آرمان های انقلاب اسلامی است. مجلس مصمم به کاهش تبعیض های اقتصادی با اصلاح ساختار بودجه به نفع مردم است. گام اول اصلاح ساختار، با همین لایحه موجود بودجه ۱۴۰۰ برداشته خواهد شد».

دولت برای اجرای طرح 2030 که جای آسیب شناسی ریشه ای دارد، ردیف بودجه قرار داده است. طرحی که با دین و فرهنگ و سنت های تاریخی ما کمترین ارتباط را دارد. البته این بند بودجه سال 1400 توسط کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس حذف شد. دولت باید پاسخگو شود که چگونه زندگی لیبرال و لاکچری در جامعه الهی بدون انهدام اخلاق و اخلاقیات ممکن است. جوانان ایران زمین با هر عقیده و مسلکی که دارند، نباید قربانی ایجاد امپراتوری دروغ و منطق کشورداری شوند. در اینجا با حجاب و بی حجاب نداریم، بد حجاب و خوب حجاب هم مفهومی گمراه کننده است.

در جامعه الهی باید ابتدا و قبل از هر چیز بی اخلاقی درون خودمان را ببینیم، نه ظاهر از نظر «ما» نادرست دیگران را که اعمالشان اغلب از ما نیز بهتر است. همه این جوانان فرزندان ایران هستند و نباید قربانی ارتجاع تجددخواه کاذب غربگرا و افرادی شوند که درکی یکطرفه از حفظ کرامت یکدیگر دارند. آینده متعلق به جوانان است و حفظ کرامت آنها اساسنامه یک جامعه الهی است که ما مدعی آن هستیم. با نگاه برآمده از این کرامت، رفتار دولت با مردم و برخورد با کرونا در کشور و قرنطینه جای آسیب شناسی بدون حب و بغض دارد. با تحلیل فراگروهی و فراحزبی باید روشن شود که این دولت به دنبال چیست و چرا چنین رفتارهایی را از خود بروز می دهد.

کارنامه این دولت پر از صفر است و با سپری شدن تقریباً هشت سال چیزی جز وعده های دروغ، بی تدبیری و امیدکشی در جامعه مشاهده نمی شود. این بدعهدی، بدگویی و دروغ کلان دولت، ریشه در مناظرات رئیس آن دارد که در مناظرات ادعا کرد «می خواستند بین زنان و مردان دیوارکشی کنند». جای تأکید دارد که این دولت با نیرنگ و دروغ در مناظرات انتخابی از مردم رأی گرفته و با بی برنامگی به نبرد با حکومت پرداخته است. امروز تقریبا همه می دانند که رقیب انتخاباتی دولت، تنها بین مردم و مفسدین اقتصادی دیوار کشیده است که اغلب ریشه ای پراکنده در همین دولت دارد.

دروغ بزرگ رئیس دولت به مردم، وعده «عملکرد صد روزه» است. این دولت از همان ابتدا مدعی شد که فقط او و همراهانش زبان دنیا را می فهمند. این دولت باید پاسخ دهد که چرا خود را دولت «راستگویان» معرفی می کند، درحالیکه واقعیتهای موجود کشور عکس آن را نشان می دهد. رئیس دولت ادعا کرده است که بازار مسکن و ارز را ساماندهی خواهد کرد. او مدعی است که شرکتهای دنیا برای سرمایه گذاری به ایران «هجوم» آورده اند.

جای آسیب شناسی دارد که چرا رئیس دولت برای طرح افزایش بنزین مدعی شدکه «روز جمعه از افزایش بنزین خبردار» شده است، در حالیکه معاون سیاسی امنیتی وزارت کشور تأکید دارد که هم «سه شنبه و هم چهارشنبه» به رئیس جمهور اطلاع رسانی شده بود. رئیس دولت دست از ادعایش برنمی دارد که اجرای «طرح بنزین بر قیمتها اثری ندارد». دولت تأکید می کند که «ما می خواستیم نرخ بنزین را 1200 تومان قرار دهیم، ولی رئیس قوه قضائیه با آن مخالفت کرد».

دولت با دادن آمار گمراه کننده و مدام، تورم را در پایین نشان می دهد و مدعی است که بورسیه 3هزار نفر در دولت دهم غیر قانونی بوده است، که هنوز هم عده زیادی از این افراد به خاطر این حاشیه سازی بزرگ سیاسی درگیر هستند. ادعای دیگر دولت این است که مشکل بانکها حل شده است و کیسه کیسه ارز وارد می کنند. ادعای دائمی این دولت این است که «هیچ ایرانی نباید از آن حداقلی که بتواند یک زندگی را از نظر مالی تأمین کند کمتر درآمد داشته باشد. به همین دلیل با اطمینان می گویم که اگر موفق شویم، یعنی در انتخابات پیروز شویم، هیچ کس در هیچ نقطه ایران سرگرسنه بر بالین نخواهد گذاشت. هیچ کارتن خوابی نخواهد بود و هیچ کودک کاری نخواهیم داشت. من به شما مردم ایران قول می دهم که تا پایان دولت دوازدهم فقر مطلق در ایران برای همیشه رخت بربندد. من مشکلات این کشور را می شناسم».

دولت با دو ادعا آغاز بکار کرده است: یکی اینکه دولت ما «چنان رونقی ایجاد می کند که دیگر نیازی به یارانه نباشد». دوم اینکه هم باید «سانتریفیوژ بچرخد هم چرخ معیشت مردم». واقعیت امر این است که هر دو در حال سکون بسر می برند و دانشمندان هسته ای که از نوابغ جهان هستند، بهای آن را با جان خود می پردازند. باید آسیب شناسی شود که چرا دولت هست و نیست خود را به مذاکره با آمریکا پیوند زده است و حاضر است برجام را با توجه به بدعهدیهای مکرر کشورهای اروپای غربی و آمریکا و خروجش از این تفاهم نامه حفظ کند. آیا این رفتار دولت نشانگر اوج تسلیم تمدنی در مقابل قدرت هایی نیست که فقط به منافع خود فکر می کنند و برای رسیدن به آن از هر دروغ و شانتاژی استفاده می کنند و حقوق بشر را نیز به عنوان ابزار و شلاقی برای خلع سلاح کردن حریف سیاسی خود در افکار عمومی جهان به کار می برند؟ ایران یکی از بارزترین مثال های این سیاست چماق و هویج و تهدید است و همزمان با خودتحریمی دولت مواجه است.

پرخاشگری توأم با دروغ در گفتمانهای سیاسی و حاشیه سازی های پر تنش دولت با جریانهای داخلی که جامعه در هفت سال و نیم گذشته بشدت با آن درگیر شده است، یک ترفند برای فرار از احساس شرمندگی مدنی و پاسخگویی سیاسی است. این همان بیان ”بهترین دفاع تهاجم می باشد”، است که از قدرت تخریب همه جانبه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بالایی برخوردار است.

از یاد نبریم که حقوقهای نجومی و زندگی لاکچری و لیبرالی بهترین آشیانه را در چهل سال گذشته در همین دولت داشته اند، شکاف طبقاتی عظیمی را در کشور رقم زده است. دولتی که اعضای خودش اغلب در آمریکا و انگلیس درس خوانده اند یا اینکه فرزندان آنها در این کشورها بسر می برند.

اگر عملکرد این دولت را با عملکرد دولت دکتر محمود احمدی نژاد مقایسه کنید، در خواهید یافت که چوپان دروغگوی سیاست ایران کیست و چه برنامه ای برای مردم این مرز و بوم دارد. آیا کسی که نسبت به درد ملتش بی تفاوت است و از کرونا بعنوان بهانه ای برای پنهادن کردن بی کفایتیهای خود استفاده می کند، می تواند سکان کشور را در دست داشته باشد؟ سیاستمدارانی که خرد جمعی توده ها را نادیده می گیرند، فراموش نکنند که همین توده ها می توانند آنها را به پایین بکشانند.

آغازنامه این دولت و برنامه آن پر از دروغ و نیرنگ سیاسی است که با هیچکدام از اصول جامعه الهی همخوانی ندارد. «امر به معروف و نهی از منکر» را از مسئولین بی کفایت دولت و فراسوی آن شروع کنید. عملکرد این دولت و دیگر مسئولان بی کفایت نیاز به آسیب شناسی ریشه ای دارد.

دولت نباید تحت هیچ شرایطی مورد استیضاح مجلس قرار بگیرد. اگر چنین شود دولت از آن برای مظلوم نمایی خود سو خواهد کرد و به مردم خواهد گفت که ما اقدامات راهبردی خوبی برای بهبود زندگی و معیشت مردم در شش ماه پایانی دولت داشتیم که دخالت دیگر قوا، مانع از آن شد.

یکی از پیشنهادهای ممکن در شرایط فعلی این است که دولت اعلام ناتوانی سیاسی کند و فرمان کشور را به دست رقیب انتخابانی خود بسپارد که در پیاده روها «بین زنان و مردان دیوارکشی» نکرد و دنبال دستگیری مفسدان سیاسی و اقتصادی است که اغلب ریشه در گستره و ابعاد این دولت دارند.