بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران سیاسی و اقتصادی، وجود دولت برای بقا، قوام و دوام هر جامعه را ضروری می دانند و تصریح می‌کنند؛ اگر دولت وجود نداشته باشد، جامعه دچار هرج و مرج و گسستگی خواهد بود. حالا اگر بپذیریم بعد از دولت سازی به قول فوکویاما باید به سمت ملت‌سازی رفت، آنچه ملت را منسجم و وفادار به چارچوب ها می‌کند همان هویت ملی است.

دولت می سازیم تا نهادهای عینی و ملموسی مانند ارتش، پلیس، بروکراسی و تصویب قوانین شکل گیرد اما در مقابل آن ملت سازی است که باید ایجاد حسی از هویت ملی برانگیخته شود و افراد نیز به آن پایبند باشند، در ملت سازی عوامل ناملموسی چون سنت‌های ملی، نماد ها، حافظه تاریخی مشترک و مراجع مشترک فرهنگی نقش ایفا می کنند که دولت ها می توانند از طریق سیاست های زبان، مذهبی و آموزشی به هویت های ملی بیافزایند.

مثلاً در اروپای قرن شانزدهم با چاپ و رسیدن اطلاعات به نقاط مختلف، امکان تشکیل هویت های ملی بیشتر شد. یکپارچگی زبان هم هویت ساز است، انتخاب زبان ملی اندونزیایی نقش مهمی در شکل گیری هویت اندونزی داشت. نکته مهم این است که شاید بتوان به روش هایی هویت ملی را ایجاد کرد اما نگاه داشتن آن در شرایط مطلوب و پایدار مهم است؛ اتحاد جماهیر شوروی نمونه‌ای است که با صرف سالها وقت برای ساخت هویت جدید، بر اثر مشکلات اقتصادی در سال ۱۹۹۱ به جمهوری های تشکیل دهنده خود تجزیه شد و هویت های ملی کهن دگرباره جان گرفتند.

نمونه دیگر اروپاست؛ اروپا آمد تا با ایجاد هویت اروپایی نوعی ملت سازی با برچسب اروپای واحد ایجاد کند اما دیدیم که به دلیل عملکرد اقتصادی نامناسب اتحادیه، مبحث برگزیت مطرح و انگلیس از اتحادیه جدا شد. بنابراین عملکرد اقتصادی، عامل تعیین کننده برای ارتقا و زوال هویت ملی خواهد بود در شرایطی که ضعف اقتصادی وجود دارد و بنیه اقتصادی مردم کم شده است، امکان وفاداری آنها به هویت ملی کاهش می یابد و به قول فوکویاما ممکن است شهروندان به سهم خود وفاداریشان نسبت به هویت ملی را با این حساب و کتاب و عقلانیت معنی کنند که آیا دولت به وظایف خود در چارچوب وعده های داده شده و انتظارات شکل گرفته در جامعه پایبند است یا نه؟ به هر روی، هر میزان افراد بیشتری به این باور برسند که به رسمیت شناخته شده اند و دولت هم در مقابل آنها به وظایفش به نحو احسن عمل کرده است مطمئناً احساس تعلق خاطر آنها به جامعه افزایش پیدا می کند و زمینه برای تقویت هویت ملی برقرار می شود ، از سوی دیگر، هرچه اعضای یک جامعه به لحاظ اقتصادی در تنگنای بیشتری قرار بگیرند به مرور زمان میزان وابستگی آنها به هویت ملی کاهش می یابد و در جامعه ای که هویت ملی آن تضعیف شده باشد دیگر نمی توان انتظار داشت افراد آن جامعه برای اعتلا و پیشرفت کشور خود از تمام توانشان بهره گیرند.

چنین جامعه‌ای تهی از انگیزه، فداکاری و امید به آینده است. بنابراین جوامعی که فاقد هویت ملی قابل اتکا هستند، نتوانستند عملکرد اقتصادی قابل دفاعی را نیز ارائه دهند، از سوی دیگر کشورهای مانند ژاپن، چین، آلمان و غیره که توانسته اند هویت ملی مستحکمی پدید آورند در زمینه عملکرد اقتصادی نیز موفق بوده اند.