به گزارش اکونا پرس،

"برف روی شیروانی داغ" داستان مرگ یک شاعر شرقی و گردهمایی مریدان را روایت می‌کند. مریدانی که هر یک شکل و شمایل خاصی دارند و انگار طبقه اجتماعی خاصی را نمایندگی می‌کنند و هر کدام هم تفسیر خود را از استاد شاعر دارد. شب مرگ شاعر است که این همه نحله فکری مختلف را دور هم جمع می‌کند تا با یکدیگر دیالوگ کنند و حتی کارشان به درگیری لفظی بینجامد ولی لااقل در درون خود هم که شده به نوعی خودبینی و آرامش برسند؛ این اولین فایده روشنفکر واقعی است که حتی مرگش هم می‌تواند برای بازماندگان، سودی داشته باشد. 

آنچه "برف روی شیروانی داغ" را از عمده‌ی آثار انتزاعی مرتبط با جامعه روشنفکری جدا می‌کند تعریف دقیق از روشنفکر شرقی اصیل است یعنی به راحتی می‌توان در گذران دقایق شب مرگ و با فلاش بک های بجا، متوجه شد برخلاف تصورات موهوم، روشنفکر اصیل پایش روی زمین ایران است و از دل مردم برخاسته و حتی اگر منزوی شود باز در انزوای خود کنار مردم است و ابدا مطلوب مردم را تمسخر نمی‌کند که اتفاقا اصل اول منورالفکری-به قول جلال- را احترام به خواسته مردم می‌داند. به این ترتیب دومین فایده روشنفکر واقعی که تکیه بر اصالت مردم موطن است در "برف روی شیروانی داغ" ارائه می‌گردد. 

"برف روی شیروانی داغ" در زمان تولید و بعد رونمایی در جشنواره فیلم فجر و درنهایت هنگام اکران،تقریبا از سوی مخاطب عام و خاص به یک اندازه مورد توجه قرار گرفت. در همان زمان شایع شد که حتی فیلم جزو کاندیداهای فستیوال برلین هم بوده ولی سازنده یا سفارش های غربی مبنی بر حذف تمثال آئینی از فیلم کنار نیامده و ترجیح داده فیلمش را بر چارچوب حقیقی پیش ببرد و نزد مخاطب سینماشناش سرافراز باشد تا اینکه بخواهد خوشامد گعده های سیاسی، پیش برود. "برف روی شیروانی داغ" در فستیوال فیلم فجر نیز هم در کاخ جشنواره-برج میلاد- و هم در سینماهای مردمی جزو آثار محبوب بود و حتی در هیات داوران فجر نیز قاطبه آرا را به سمت خود کشانده بود اما به دلیل همان سیاست‌بازی‌های همیشگی در دقیقه نود، سفارش‌ها جای اصل را گرفتند ولی جالب است که در نظرسنجی نشریات مختلف آن دوران از فیلم تا صنعت سینما و جهان سینما و بانی فیلم و...، در زمره آثار پسند منتقدان و کارشناسان بود. این، خودش انطباق ظرف و مظروف است؛ جریان سیاست‌زده به دنبال حذف یا همشکل‌سازی روشنفکر اصیل و جازنی با روشنفکرنمایان است و روشنفکر اصیلی که تن نمیدهد، هم بی‌‌عدالتی را هویدا می‌سازد و هم بر محبوبیت خود می‌افزاید. 

"برف روی شیروانی داغ" یک شب تا صبح را روایت می‌کند؛ شبی که همچون یلدا طولانی ترین شب سال است و انگار هزار سال طول می‌کشد تا همه آدمها بیایند و حرفهایشان را بزنند و بغض هایشان را خالی کنند و فریادهایشان را بزنند و درددل هایشان را انجام دهند و درنهایت ایمان بیاورند که با معجزه عشق است که طولانی ترین شب ها به سحر می‌رسد و همزمان با سپیده صبح است که شاهد نورپاشی و آتشی هستیم که کالبد استاد را دربرمی‌گیرد تا روشنی بخش باشد. 

شب هزارساله‌ی "برف روی شیروانی داغ" در بازیگری یکی از استثنایی ترین فیلم‌های سینمای ایران است؛ درنظر بگیرید که همچنان این فیلم یکی از بهترین جلوه های بازیگری فرخ نعمتی، شهاب حسینی، آناهیتا نعمتی، امیرحسین آرمان، خاطره اسدی و هنگامه قاضیانی است و شاید شکستن قالب مثبت‌طور شهاب-در پلیس جوان و شوق پرواز- و بدل کردن او به یک بدمن تمام عیار هفت‌خط برای اولین بار با شخصیت پردازی به‌اندازه محمدهادی کریمی در "برف روی شیروانی داغ" روی داد. نوعی خط‌شکنی که سالها بعد مثلا سریالهایی مثل "آبان" نیز از آن بهره گرفتند اما آنچه "برف روی شیروانی داغ" داشت، دگردیسی همین بدمن و استحاله‌ی سمپاتیک در کنار پیکر بی‌جان استاد شاعر بود. برای شهاب در "برف روی شیروانی داغ" شخصیتی کامل نوشته‌شده بود و شهاب هم به خوبی آن را اجرا کرد ولی سایرین فقط ریش و سبیل و خط ریش را تغییر می‌دهند بی سر سوزن ظرافت در ترسیم ابعاد انسانی شخصیت.

دکوپاژ باپرنسیب و میزانسن های کارگردان‌ باعث شد که فیلمبرداری حسن کریمی-فیلمبردار باسابقه- نیز بسیار دیده شود تا یکی از زیباشناسانه ترین محصولات بصری سینمای ایران شکل گیرد.

بعد از "برف روی شیروانی داغ" چندین فیلم و سریال با همان الگوی متراکم کردن آدمهای متضاد در یک عمارت ساخته شد ولی هیچ کدام اثر کالتی نشد و حتی یکی هم پیدا شد که خواست با توهمات زنانه، آدم‌ها را حول پیکر یک مادر مرحوم، بچیند ولی حتی نتوانست سر سوزنی بارقه حسی بیافریند. تفاوت در چه بود؟ در اصل بودن ایده‌ی محوری "برف روی شیروانی داغ" و ارائه تصویری زیست شده از زندگی روشنفکر ایرانی و روایت یک شب هزارساله‌ که درنهایت به روشنی ‌میرسد. ماندگاری فیلم، هم به خاطر نور تاباندن به زندگی روشنفکر شرقی بود و هم خلق پایانی غیرمنتظره با نورافشانی متاثر از سیر درام.

محسن حسن‌زاده (فارغ‌التحصیل ادبیات نمایشی)