بی شک فشارهای آمریکا بر شرکاء و حتی افراد و شرکت های مختلف می تواند برای تحریم نفتی مدنظر آمریکا راهکاری باشد، اما نه الزاما موفق. 

سوال اینجاست که آیا یک بازیگر مهم در بخش انرژی که همانا ایران است را می توان به حاشیه راند و سهم او در بازار را تصاحب کرد؟ خیر

چرا که پارامترهای متعددی نشان از عدم تحقق هدف آمریکا مبنی بر به صفر رساندن صادرات نفت ایران دارد. اول عدم توانایی در جایگزینی سریع کمبود انرژی است و دوم سردرگمی جامعه جهانی و بلاتکلیف بودن با این نوع از رفتار، اینکه برای تحقق این امر، تاریخی مشخص ارائه نشده است.

اما حرف اینجاست که خب در این شرایط اگر چین و هند جزء خریداران باقی بمانند، ایران هم از همه ظرفیت های جذاب کننده فروش نفت بهره ببرد و اروپا هم در این راستا به تعهداتی عمل کند، آیا "نفت در برابر کالا" همان چیزی است که می خواستیم؟ نفت را بفروشیم در ازای آن کالاهای مصرفی را از کشورهای دیگر وارد کنیم و گیریم که در غنای کامل اقتصادی هم باشیم. آیا مشکلی از مشکلات عمده ما که نشأت گرفته از اقتصاد بیمار مااست حل خواهد شد؟ یا اینکه کالاهای مورد نیاز به اندازه کافی وارد می شود و کشور به یک سرزمین مصرف کننده کالاهای خارجی تبدیل خواهد شد بنابراین چون همه چیز موجود هست نیازی به تولید نخواهد بود. تولیدی که خود ابعاد بسیار زیادی از جمله همت، رغبت، حمایت، انگیزه و ... را می طلبد. این شرایط، تولید را فلج تر و کشور را کاملا وابسته خواهد کرد در جاییکه اقتصاد مقاومتی در جهت عدم وابستگی تعریف شده است!  

بنابراین اجرایی نمودن اقتصاد مقاومتی و ایجاد اتحاد استراتژیک دو راهبرد اصلی بخش انرژی در زمان کنونی است. اقتصاد مقاومتی به معنی ١- خود اتکایی به جای صادارت مواد خام و ٢-کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی ٣- تمرکز کشور بر روی توسعه زنجیره ارزش تولیدات هیدروکربوری خود و تعریف سازوکاری برای قراردادهای جذاب و مدنظر قراردادن اتحاد انرژی بلندمدت با شرکت‌های نفتی بین‌المللی و کشورهای همسایه به منظور جلب نظر آنها برای سرمایه‌گذاری در ایران راهکارهای مهمی است که باید اجرایی شود.