نکته مهم در این بین گرچه تامین نیازهای بازار داخلی است اما باید دانست، بازار داخلی نه می‌تواند و نه باید مبنای میزان تولید باشد. به عبارت ساده‌تر، اگر تنها رویکرد یک چرخه اقتصادی، تامین نیازهای بازار داخلی باشد، هرگز تولید به رونق و سودآوری به تولید نخواهد رسید چراکه بازار داخلی ظرفیت‌های محدود و گردش مالی محدودی دارد؛ وانگهی با تاکید صرف بر بازار داخلی، خط تولید خیلی زود اشباع و در نتیجه معضلی به نام بیکاری هم گریبانگیر کشور خواهد شد؛ بنابراین در تمام سیاست‌گذاری‌های اقتصادی باید در اقلام و محصولاتی که توان تولید انبوه آن در کشور وجود دارد، بازار صادراتی مبنای تصمیم‌گیری باشد تا عملاً تولید انبوه معنی و توجیه منطقی داشته باشد.

نکته مهم دیگر اینکه گسترش صادرات نه تنها سبب تضمین شغلی و تثبیت مشاغل مستقیم در بخش‌های مختلف صنعت می‌شود بلکه بسیاری از ظرفیت‌های دیگر اشتغال در بخش‌های مختلف مانند حمل و نقل، گمرک، انباداری، صنایع بسته‌بندی و زیرمجموعه‌های آن را فعال خواهد کرد. این امر درآمد عمومی را افزایش و قدرت خرید زیاد و ریسک‌‎پذیری را ارتقاء می‌دهد؛ این یعنی سرمایه‌گذاران خرد به عنوان بنگاه‌های کوچک، سرمایه خود را در جریان اقتصادی کشور به گردش می‌اندازند و سرمایه‌گذاری در بازارهای ریسک‌پذیر مانند بورس و یا کسب‌وکارهای نوآورانه و فناورانه نیز افزایش جدی خواهد داشت. ثمره فعال شدن این چرخه نیز باز به خود اقتصاد بازمی‌گردد و اقتصاد را ضمن رونق، به پویایی می‌رساند.

در این بین البته زیرساخت‌هایی مانند توسعه دیپلماسی اقتصادی و بهبود روابط تجاری الزامی‌ست اما باید دانست که مهمترین عامل در این حوزه،‌ تولید انبوه کالای باکیفیت و با استاندارد بین‌المللی است و تا زمانی که این مهم محقق نشود، عملاً موفقیتی حال نخواهد شد./روزگارما