برپا کردن شور انتخاباتی به روش های مختلف از جمله وعده های امیدبخش و منطبق با خواست جامعه که شاید در عمل محال هم به نظر برسد برای هر شخص مورد انتخاب و هر فرد رای دهنده امری طبیعی است، اینکه فردی بخواهد منتخب بشود تا افکار و ایده های خود را که متضمن رفاه عمومی می داند به مرحله عمل برساند امر بسیار پسندیده ای است اما در بعضی اوقات شاید یک خطای محاسباتی تمام آنچه در ذهن رشته بودیم را پنبه کند. به عنوان مثال اینکه اصلاحات را روشی  در جهت توسعه بدانیم ذیل خط مشی لیبرال که کاملا اشتباه است. آنچه مسلم است پیشرفت موقعی بوده که از تفکر لیبرال فاصله گرفتیم و زمانی موفق شدیم که انقلابی بودیم به این معنی که وابسته نبودیم و موفقیت را در وابستگی معنا نکردیم، اینکه غربی ها می آیند و تکنولوژی می دهند خام نگری است. اینکه آنها از ما حمایت می کنند بی خردی است. این جماعت سر و ته یک کرباسند. اینکه فکر کنیم وقتی آمریکا و تفکر و صنعت آمریکایی با صنعت و اقتصاد آلمان و ژاپن در آمیخت و باعث رشد این دو کشور شد محصول بی سوادی است به لحاظ اینکه به عنوان مثال آلمان و ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم بسیار تکنیکال تر از آمریکا بودند و از نظر فنی و تکنیکی برتری مطلق داشتند. اینکه فکر کنیم آنها زیر پرچم آمریکا موفق به رشد شدند به دور از واقعیت است بلکه با توجه به منابع و توان داخلی خود به جایگاه فعلی دست پیدا کردند.

اصولا پیمودن مسیر توسعه با سه روش امکانپذیر است: ١-استعماری آباد می شویم ٢-دیگران پولمان را می برند و کار و بار ما را راه می اندازند٣-از  توانمندی خود استفاده می کنیم و به توسعه می رسیم که اتفاقا در مدل سوم توسعه پایدار شکل خواهد گرفت چرا که ابزار آن در دست خود ما می باشد.  

در مدل های تابع بعضی جیره خور غرب هستند، بعضی دست پرورده و وام دارغربند و بعضی کم سواد و مستضعف فکری اند و می پذیرند که فقط غرب می تواند موجبات رشد را فراهم کند و جز زیر سایه غرب و غربی و بدون ورود دانش و تکنولوژی ایشان دستیابی به اهداف امکانپذیر نیست. 

اصلاحات در نظام اسلامی الزاما تغییر نگاه ساختاری با خط مشی اسلامی است یعنی خودسازی به دور از خودبازی، می توان الگویی موفق از غرب که با ریشه های فکری، اجتماعی و باورهای ملی ما سازگار است را در دست داشت اما الگوی بومی حرف اول را بزند خلاصه اینکه مختار شویم نه محتاج که تجربه نشان داده اگر محتاج شدیم توجهی به ما نخواهد شد.