این سئوال دو وجه دارد. یکی مربوط به ایران،  که موضع ما در مورد مذاکره با آمریکا، بسیار روشن و شفاف است و قرار نیست با کشوری که شدیدترین تحریم ها را علیه ملت ایران وضع کرده و در جریان حوادث اخیر نیز، صریحا از آشوبگران و اغتشاشگران حمایت کرده است، مذاکره ای داشته باشیم. یکی از مقامات اروپائی در جلسه ای خصوصی گفته بود که مذاکره با ایران برای ترامپ، ارزش دریافت جایزه نوبل را دارد. چه دلیلی دارد که ما به دشمن خود، جایزه نوبل بدهیم. وجه دوم مربوط به ژاپن است که این کشور برای جلب رضایت آمریکا، ممکن است موضوع میانجیگری را در مذاکره با دکتر روحانی مطرح کند که طبعا پاسخ منفی دریافت خواهد کرد.

ژاپنی ها در مورد همکاری های اقتصادی با ایران اقدام مثبتی انجام نخواهند داد چرا که ژاپن اصولا نمی تواند در شرایط تحریم به آمریکا نه بگوید. سوابق روابط دو کشور هم نشان می دهد که ژاپن فقط در شرایط عادی با ایران همکاری های اقتصادی داشته و به محض بروز تنش میان ایران با آمریکا یا غرب، همکاری های اقتصادی خود بخصوص پروژه های کلیدی در ایران را متوقف کرده است. ژاپن به لحاظ جغرافیائی یک کشور آسیایی است ولی در مناقشه‌هایی که در آسیا و به خصوص در شرق آسیا وجود دارد، معمولا در کنار امریکا  حرکت می کند. برای مثال در مناقشه‌های بین آمریکا و چین و همچنین آمریکا و پیونگ‌یانگ، ژاپنی‌ها رویکردی نزدیک به اروپا و امریکا دارند. در جریان تحریم‌های ایران نیز ژاپنی‌ها نقش بی‌طرفانه‌ای ایفا نکردند و در کنار ایالات متحده بودند. لذا توکیو در این سفر نیز به دنبال توسعه همکاری های اقتصادی با ایران نیست و قصد دارد با ژست میانجیگرانه بین تهران و واشنگتن، اعتبار سیاسی برای خود دست و پا کند.

ژاپن معمولا به دنبال جلب نظر آمریکا در مناقشه های آسیائی است و حمایت از آمریکا برای تشکیل ائتلاف نظامی در تنگه هرمز هم به همین دلیل بوده است. من بیش از دوازده سال در حوزه شرق آسیا کار کرده و ژاپن را به خوبی می شناسم و اعتقاد دارم که ژاپن نمی تواند منافع خود را از آمریکا جدا کند و ایران نمی تواند روی ژاپن در دوره تحریم حساب باز کند. البته ما می توانیم روابط خوب خود با ژاپن را داشته باشیم اما واقعیت های صحنه را هم باید ببینیم. در رابطه با بحث میانجیگری نیز فکر می کنم ژاپن ظرفیتی برای میانجیگری در مناقشه های منطقه ای و جهانی نداشته باشد. درست است که این کشور یک قدرت اقتصادی است اما فاقد جایگاه و نفوذ سیاسی در دنیا است و به دلیل وابستگی نزدیک با آمریکا، یک کشور بی طرف تلقی نمی شود و به همین دلیل کشورها معمولا روی جایگاه سیاسی ژاپن، حساب باز نمی کنند.

اختلافات ایران و آمریکا مبنای اصولی دارد و با تلاش میانجیگرهائی مثل عمان یا سوئیس حل نمی شود. بحث تبادل زندانی های ما و آمریکا نیز سالهاست در دستورکار به عنوان یک اقدام انسانی قرار دارد و در مورد آزادی آقای مسعود سلیمانی نیز بعید می دانم سوئیس اقدام خاصی جز تبادل پیام انجام داده باشد. تبادل زندانی ها را باید از اختلافات عمیق ایران و آمریکا جدا کرد. آمریکا به دنبال براندازی نظام اسلامی ایران است و در این مسیر هم تروریسم اقتصادی را در قالب تحریم ها علیه ایران اعمال می کند و هم از تروریسم نظامی مثل داعش یا منافقین علیه ایران استفاده می کند. لذا دیوارهای اعتماد میان ایران و امریکا سال‌هاست که فرو ریخته و به نظر من غیرقابل ترمیم است. مگر در شرایطی که کلیه تحریم ها علیه ایران لغو شوند و آمریکا به برجام برگردد که این اتفاق را هم من بعید می دانم. 

تحرکات سیاسی بخصوص در حوزه سیاست خارجی برای هر کشوری ضرورت دارد و سفر آقای دکتر روحانی به ژاپن و مالزی را هم باید در همین چارچوب ارزیابی کرد. ما و ژاپن می توانیم در مورد مسائل مهم دیگری غیر از موضوع آمریکا با هم صحبت کنیم. طرحهای امنیتی ایران در خلیج فارس، مسائل شبه جزیره کره، مقابله با تروریسم، اوضاع کشورهای غرب آسیا، موضوع یمن و نقض حقوق بشر توسط عربستان در این کشور از جمله این موضوعات است. روابط ایران و ژاپن هم در دوران نخست وزیری آقای آبه بیشتر مطرح شده و آقای روحانی برای سومین بار است که با نخست وزیر ژاپن دیدار می کند. لذا نفس سفر مثبت است فقط ما باید حد و اندازه ژاپن را در عرصه بین المللی بشناسیم و انتظارات واقعی از این کشور داشته باشیم.