سه سال قبل تقریبا در همین روزها در مقابل ایستگاههای آتش نشانی شهر حاضر شدیم و با افتخار به آتش نشانان حاضر در ایستگاهها دسته گل تقدیم کردیم. سه سال قبل تقریبا در همین روزهای سرد انسان هایی پیدا شدند و ما را به روشن ماندن چراغ انسانیت دلگرم کردند. انسان هایی که برای نجات سایر انسان ها جانشان را کف دست گرفتند، خودشان سوختند تا دیگران نسوزند. ما برای آنها در نقاط مختلف شهر شمع روشن کردیم و با غرور یادشان را گرامی داشتیم. کسی فکر نمی کرد که از ویرانه ای به نام پلاسکو، انسانیت آبادانی گیرد. همانند گلی که از شکاف باریک آسفالتِ داغ بیرون زند. در پلاسکو چراغ های بسیاری خاموش؛ ولی چراغی دیگر روشن شد. چراغی که امیدوارمان کرد.

و در این روزهای دوباره سرد که برای امیدواری دست به گریبانیم، و برای یافتن آدم شرافتمند با فانوس گرد شهر می گردیم انسان هایی پیدا شده اند که دارند ما را به روشن ماندن آن چراغ، امیدوار می کنند. اینان اگرچه آتش نشان نیستند ولی همانند اسلافِ آتش نشان خود جان فشان اند. ولی افسوس و صد افسوس که این بار باید در خانه بمانیم، باید مراقبت کنیم تا ویروس کرونا مجال انتشار بیشتر نیابد. افسوس و صد افسوس در این بحبوحۀ گیر و گرفت ویروس کرونا نمی توانیم کنار هم باشیم، نمی توانیم به بیمارستان ها برویم و با افتخار به کادر درمانی گل و شیرینی بدهیم و برای انسان های نیکنامی که جان فشانی کردند با غرور و احترام شمع روشن کنیم. 

بیان و یادآوری ایثاری که از دور شاهد آنیم کوچک ترین کاری است که می توان کرد. ما شما را می بینیم.