به گزارش اکونا پرس،

شهادت سردار قاسم سلیمانی و تحلیل ها و مواضعی که پیرامون این جنایت و اقدام تروریستی آمریکا در رسانه های داخلی و خارجی شکل گرفت علاوه بر تبیین جایگاه بلند و اعتبار سیاسی آن شهید فقید، نشان از راهبرد درست و قابل دفاع جمهوری اسلامی در گسترش و تعمیق عمق استراتژیک ایران در خارج از مرزهای جغرافیایی دارد. راهبردی که نه بر اساس جنگ طلبی که بر مبنای دفاع از تمامیت ارضی و هویت ملی ایران طراحی شده و عقل منفصل حاکمیت برای تحقق این پروژه ملی، سردار سلیمانی بود. قاسم سلیمانی سرباز وطن بود، سرداری که اعتبار خود را از سربازی و ایثار مثال زدنی اش در دفاع از هویت و مرزهای ایران کسب کرده بود. قاسم سلیمانی امروز فراتر از یک شخص بدل به یک گفتمان‌ شده است. گفتمانی که از سکولار تا اصولگرا، از آزادی خواه تا عدالت طلب، از مخالف نظام تا مدافع کشور، با احترام از او یاد می کنند. او استراتژیستی ورزیده و سیاست شناسی خوش فکر بود که نه در قامت جناح های سیاسی قابل تفسیر بود و در زمره جریانی سیاسی محدود می شد. سردار سلیمانی به راهبرد جمهوری اسلامی ایران به عنوان هویتی ملی و اسلامی نه تنها در حرف و سخن که در عمل و اقدام مومن بود و از همین جا نفوذ، محبوبیت و اقتدار او پدیدار می شد.

فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران، الگویی روشن و کارآمد از نهاد سپاه بود که نفوذ و اقتدار او از عراق تا سوریه، از تهران تا لبنان و از یمن تا افغانستان برای مقابله با دسیسه ها و توطئه هایی که کانون و دال مرکزی آن خصومت با ایران بوده و هست به عنوان عاملی بازدارنده در برابر طراحی ها و برنامه ریزی های دشمنان و مقوم و موید امنیت منطقه ای و جهانی محسوب می شد. شهادت این سرباز ایران، بر خلاف هلهله و پایکوبی سفاک ترین دولت تروریستی جهان و متحدین جیره خوار او به خصوص اسرائیل، نه تنها خلل و شکافی در اراده مردم ایران و جبهه مقاومت و اقتدار کشور وارد نمی کند  بلکه خون سرخ سردار صلح ایران، اتحاد و انسجامی را در کشور و در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی ایران شکل داده است؛ شور و اراده ای که برای انتقام خون شهید قاسم سلیمانی در جامعه و حاکمیت ایران به وجود آمده به کابوس بی خردان واشنگتن و تل آویو بدل شده است. قاسم سلیمانی نبوغ استراتژیک، کیاست دور اندیشانه و اقتدار مردم گرایانه را یکجا ترکیب و تلفیق کرده بود و همین شخصیت چند بعدی و جامع از او فردی ساخته بود که معادلات و تحولات سیاسی و نظامی منطقه بدون حضور و نقش آفرینی او با شکست مواجه می شد. همین ویژگی بود که  آمریکا به عنوان نماد تمام عیار تروریسم دولتی را وادار کرد در تروری مذبوحانه، 

سرداری که جنگ را برای صلح و نبرد را برای آرامش می خواست، به شهادت رساند. 

این اقدام دولت خونخوار آمریکا بر اساس یک جنایت مشحون از سبعیت و مملو از نادانی و استیصال بود چراکه به این تحلیل رسیده بودند توان و ظرفیت رویارویی با  برجسته ترین و موثر ترین فرمانده ضد تروریسم جهان را ندارند.

قاسم سلیمانی نه جنگ طلب بود و نه جنگ سالار، نه از خشونت دفاع می کرد و نه تمایلی به ویرانی داشت. او مبتکر و مدافع صلح بود، عقل منفصل تصمیم گیری سیاست خارجی بود که این نقش را نه در تقابل با دولت به عنوان مسئول رسمی سیاست های خارجی که از تعامل ناشی از عمق اعتماد به خلوص، کارآمدی  درایت و نبوغ مجموعه حاکمیت و حکومت کسب کرده بود. 

قاسم سلیمانی یک شخص نبود، تجلی و نمود عینی و کارآمدی از یک گفتمان بود و کیست که نداند که گفتمان نه با مقابله تضعیف می شود نه با معارضه منهدم می شود. حاج قاسم ، نماد و شناسنامه گفتمانی است که دفاع از ایران بزرگ و ملت شریف ایران را تنها در بستر دکترین راهبردی  " حفظ جمهوری اسلامی ایران " به عنوان مهمترین و مقدس ترین میراث خون پاک سردار صلح ممکن می داند و آن را مبنا و بنیان توسعه همه جانبه کشور می داند.