اگر زیبایی را جاذبه و جذبه ای ازلی و ابدی بخوانیم هنر را می توان حلقه ارتباطی انسان و زیبایی تلقی کرد و معماری فراتر از یک فن و حرفه هنر درست دیدن و آفرینش گری هنری است  که از جنس حکمت است و در دو بال اخلاق و هنر شکل گرفته است .

هنر انسانی و قدسی در سه گانه معنویت ، حکمت و حقیقت در کالبد معماری عینیت پیدا کرده که در قرائت اسلامی و ایرانی خود با محور قرار دادن انسان فضا را به صورتی خلق می کند که خلوص ، تعادل و توازن در آن متجلی می شود . 

تضاد سنت و مدرنیسم ، تقابل هنر برای انسان با هنر برای هنر ، حاکمیت نگاه تجاری بر هنر در مصاف رویکرد انسانی بر هنر حکایت از روایتی نادرست می کند که ضرورت تلفیق فرهنگ و معماری را برجسته می کند و به آن اصالت می بخشد .

 و چه نیکو ست روایت  این گزاره ها و خوانش ها در هنری اسلامی و ایرانی که ما به نام معماری می شناسیم و چه فاخر و پرفضیلت است ظهور و نمود آثار گرانسنگ معماری که از هم افزایی انسان و هنر راه به امکان می یابد .