به جای کمک به کشورهای همسایه به داد مردمان بی پناه وروستاهای چشمه مارچم نوزه سفلی وعلیا برسیم اگربخاطرخدا میخواهید کار کنید هیچ ثوابی بالاتر از خدمت به مردم نیست.
آقای امیری مقدم استاندار عزیز کرمانشاه و جناب آقای دکتر زنگنه، فرماندارمحترم تقاضا دارم بصورت ضربتی مشکل برق سه این روستا را حل کنید.
زبان مردم این مناطق لکی است و بیشترین حضور در پای صندوق رای را دارند ولی بخاطر فقر ابزارسواستفاده بعضی نمایندگان با گداپروری رای آنها را عملا میخرند.
پیرزن‌ها، پیرمردها، بچه ها، جوانان، مدام تکرار می‌کنند؛ «بدبختی...نداری..»عدم توجه مسئولان می نالند و کسی هم پاسخگو نیست و همین بی توجهی ها باعث کوچ کردن مردم به حاشیه شهرها،دستفروشی، درگیری با کارگران شهرداری و معضلات و مشکلاتشان همگی بخاطر محرومیتها ست هرچه بنویسیم کم گفتیم جنگل‌های ازتنگ سان رستم و از آنطرف امامزاده زنگی و از طرفی کوههای چم نوزه ازاینطرف خرگاووقیماس..و قمشه ماهیدشت کاروانسرا تا چسپیده به کوزران و سنجابی.
استان کرمانشاه هم مرز عراق است و جدا از آنکه از نظر اقتصادی از محروم‌ترین استان‌های کشوراست، به علت مرزی بودن زخم‌های عمیقی از هشت سال جنگ تحمیلی خورده است.مردم دراین مناطق صبر ایوبی دارند و استقامت حسینی وشکر داودی دارند بالاترین آمار خودکشی و رشد منفی جمعیت خود به اندازه کافی گویاست.
دشت‌ها و کوه‌های بی‌نهایت و هوایی که به پاکی اشک است، بیش از ۵۰ درصد ساکنان دهستانها تحت پوشش کمیته امداد هستند. 
اکثرا تنها درآمدشان مجذوب کمیته امداد و بهزستی و نهادهای حمایتی و باور کنید یارانه تامین می‌شوند و بعضا هم زمین که بیشترش دیم و آبی خیلی کم دارند و در بهترین شرایط ساکنان دامدار هستند. در این سه دهستان روستاهایی وجود دارد که به جاده آسفالت و آب لوله کشی وبرق دسترسی ندارند و شرایط‌شان از بقیه نامساعدتر است. آب‌ آلوده همچون سم در رگ‌ و پی زنان، کودکان و مردان جاری می‌شود و نتیجه‌اش می‌شود؛ بیماری‌های کلیوی، عفونت، درد و خانه‌نشینی.
از سوی دیگر اعتیاد مردان را فلج کرده است و زنان که اکثرا تا دو کلاس بیشتر درس نخوانده‌اند اولین روستایی که پای‌مان به آن می‌رسد، تقریبا از جمعیت خالی است، خانه‌ها مخروبه شده و چیزی به جز دو الی سه خانه از آنها باقی نمانده است.مدارس روستا فقط تا پایه ششم ابتدایی کلاس دارد .پیرمردی ساکن یکی از همین روستاها می‌گوید؛ مردم بیشتر به خاطر فقر و بیکاری رفتند، اما ما به خاطر دام‌هایمان مانده‌ایم.
خانه‌های روستا "دا" نسبتا پراکنده هستند و در سایه کوه همه چیز به نظر خاکستری و سرد می‌آید. رنگ نمی‌بینی زنان سیاه پوشیده‌اند. زمانی که جوانی را از دست می‌دهند از عذا به عذا لباس سیاه‌پوش می‌شوند.
هر چه روستاها محروم‌تر می‌شود، کودکان کم‌حرف‌ترند و مردم خجالتی‌تر. زبان مردمان این چند دهستان همه لکی است. مدام تکرار می‌کنند فقرومحرومیت«بدبختی و نداری». در روستای انارک پیرزنی نزدیکمان می‌شود، می‌گوید؛ «خانه‌اش به خاطر زلزله خراب شده است، وقتی به داخل خانه تمیز و کوچکش می‌رویم، ترک کوچکی را نشانمان می‌دهد.» 20 سال پیش دخترش خود را در آتش سوزانده است و حتی عکسی از دخترکش ندارد تا نشانمان دهد.
عروس خانه که فقط ۲۱سال دارد، مثل همه دخترها فقط تا دوم ابتدایی درس خوانده است. مدام می‌گوید: «وسیله نداریم، آب برق نداریم،جاده خراب است. اگر هم مریض شویم؛ جایی نمی‌توانیم برویم.»
شوهرش چوپانی می‌کند و وقتی از او می‌پرسم، چه شد که نتوانستی درس بخوانی. جواب ناواضحی می‌دهد و باز هم می‌گوید: «راهمان خوب نیست، جاده‌مان خراب است. جایی نمی‌توانیم برویم.»
روستاهای گردکاندار چم نوزه گدار پی چشمه ماربان ریوند و گردکاندار و ابطاف و ریخل همه دردشان یکی است، جاده ندارند. پلی که روی جاده خاکی روستا قرار دارد، در آستانه خرابی است و اگر این پل هم از کار بیفتد؛ تنها راه ارتباطی روستا از بین می‌رود. با یک باران کل جاده بسته می‌شود و اگر کسی مریض باشد، باید با تراکتور از روستا خارجش کنند. آب روستا آلوده است، دخترهای جوان شاید خجالت بکشند، اما خانم‌هایی میانسال می‌گویند آلودگی آب و نبود حمام چه بلایی برسرشان آورده است، برای خرید لوازم بهداشتی باید تا کرمانشاه یا ایلام بروند و از انواع و اقسام عفونت‌ها رنج می‌برند.
حکایت همه روستاهای مناطق یکی است؛ محرومیت و مردمی به غایت مهربان و ساده مهمان نواز، سفره دار که در کوچه‌های روستا هابه دنبالت می‌آیند تا مبادا سگ‌ها حمله کنند. با مهربانی رویت را می‌بوسند و برای پذیرایی دعوت می‌شوی. اما وقتی اعتیاد خانواده را فلج کرده است، دیگر فقط فقر است و بدبختی. هنوز وارد روستای چم نوزه نشده‌ایم که خانمی همان ابتدا به دنبالمان می‌آید. می‌گوید 36 سالش است، اما صورت و دستان زنی 40 ساله را دارد. 14 سالگی شوهرش دادند و هفت تا بچه دارد. دو کلاس بیشتر درس نخوانده و می‌گوید با این شوهرکردنم خودم را بیچاره کردم.
مسئولان و نمایندگان مجلس برای یکبارهم شده دیداری با مردمان چشمه مارچم نوزه سفلی وعلیا نداشته و تا چند سال پیش حتی جاده مدرسه ابتدایی وشناسنامه وعقدنامه هم نداشتند و همچنان آب وبرق پل عبور و مرور روی رودخانه سیمره ندارند و به راحتی می شود با پنجاه میلیون برق خورشیدی به سه روستا اهدا کنند.
چراغی که بخانه روا است به مسجد حرام است. به جای فکرخارج از کشور به فکرمردمان خودمان و روستاهای محروم کاکاوند بالاوند جلالوند عثمانوند درود فرامان کوزران هیلیلان الخصوص روستاهای انارک سفلی علیا و چشمه مار چم نوزه علیا و سفلی که درفقرمطلق هستند باشیم.
مسئولین و خصوصا فرماندار آقای دکترزنگنه و بهمن امیری مقدم استاندار کرمانشاه که این عزیران هم فرمانداروهم استاندار تازه نفس هستند خواهش میکنم مشکل این چند روستا حل و فصل شود و هزینه برق چشمه مار وچم نوزه صدمیلیون تومان هم نمی شود هزینه یک مراسم و شام و ناهار یک جلسه است.